تاکسی

یکبار یادمه توی تاکسی نشستیم به مقصد مرکز شهرمون اصفهان بریم یک نیم ساعتی باید تو جاده ها با مسافرا و راننده ی بی اعصاب از همه جا سر و کله میزدیم  حالا ایناش به کنار یک آقای خوشحالی نشسته بود جلو و واقعا جا داره از همینجا به کل فامیلش سلام برسونم که از ابتدای مسیر بخاری شخصی خودشو به دلیل سرمای شدید هوا روشن کرد و مارو با بوی معطرش مستفیض کرد در حدی که مارو به عرش کبریا رسوند و باعث سوزش در نواحی ریه ، دماغ و پوست بدنمون شد. راننده ی بنده خدا هم از شدت سوزش چشماش به دلیل گاز پخش شده هر چند دقیقه یکبار قطره چشم مینداخت که حداقل به کوری نکشه  ولی خداییش اثر گرمایشی فوق العاده ای داشت طرف ، جدای از بوش واقعا باید تبریک گفت به این بومی سازی و حمایت از تولید داخلی 

نظرات 7 + ارسال نظر
گلی چهارشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:46 ق.ظ http://goli-joon.blogfa.com

وووووووااااایییییی عجب حال و هواییی بوده

باید از ماسک ضد شیمیایی استفاده میکردییی

حالا شیمیاییی شدی
خخخخخخخخخ

آره کلا ریه ندارم دیگه

div0one پنج‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:47 ب.ظ

Be qiafat mikhore to ham tolide dakhelie balaii dashte bashi

خفن در حد لالیگااااااا

هنگامه جمعه 29 دی‌ماه سال 1391 ساعت 04:17 ب.ظ http://hengameharjomand.blogsky.com

حالا بوی چی میداد تخم مرغ کندیده یا کباب کوبیده

پیاز سوخاری

هنگامه جمعه 29 دی‌ماه سال 1391 ساعت 04:15 ب.ظ http://hengameharjomand.blogsky.com

بده از تولید به مصرف بوده حمایت از تولید کنندگان داخلی

نه اتفاقا کلی اشک شوق ریختم

الهه پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:24 ق.ظ

طنزت خیلی تند و تیز بود
بومی سازیو خوب اومدی

خب دیگه باید جبران میشد یکنواختی وبلاااااااگ

آرزو چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:05 ب.ظ

یعنی نمی شد با یکی دیگه به مقصد برسی
من اگه جات بودم حتی دیرم می رسیدم 1 لحظه هم تحمل نیم کردم

چرا ولی دیگه وسظ راه بودیمو کار از کار گذشته بووود

آرزو سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:18 ب.ظ

اووووووووووووف
با این خاطره تعریف کردنت
الان منم داره دماغم می سوزه چه شدتی داشته . چطوری تحمل کردی خوووو پیاده می شدی

نمیشد بابا باید میرسیدم به مقصد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد