داداش

جاتون خالی چند شب پیش داشتیم میرفتیم سر کار یکنفر کنار ما نشسته بود و داشت با موبایل خصوصی حرف میزد که ماشینای کناریمونم صدای طرفو میشنیدن از بس آرومو متین حرف میزد خلاصه بماند که اصلا من آدم فضولی نیستم و نشنیدم که طرف خواهر و برادراشو کلا شست گذاشت کنار هیچ اومده به طرف که پشت تلفنه میگه داداش بزرگم یکبار مرده؟!! یعنی هنگ کردم ازون شب در حد تیم ملی من هرچی فکر میکنم مغزم سیگنال نمیده مفهوم این حرفشو واقعا نگرفتم

نظرات

بابا دمتون گرم این همه نظر ایولا دستتون درد نکنه شرمنده کردین من با چه رویی بهتون نگاه کنم فکر نمی کردم اینقدر نظر بدید درباره ی مطالبم (طرح شرمنده کردم شما بازدید کننده محترم!!! والا منکه چشام  دیگه سو نداره از بس رفرش دادم این صفحه نظراتو ببینم نظری ، جکی چیزی اشتباه میاد واسمون :دی)


هم اکنون نیازمند نظرات سبز ، قرمز ، زرد و آبی و .... هستیم

تلفن همراه

من واسم سواله بعضی از کسایی که تلفن همراه دارند ، بیشتر مواقع وقتی بهشون زنگ میزنی یا جواب نمیدن یا میره رو پیغامگیر به روح اعتقاد دارند؟!! آخه خواهر یا برادر من نمیتونی جواب بدی نخر یا میخری حداقل خاموشش کن خیالمون راحت شه والاااااااااااا

هویج

یکسری هستند نقش هویج رو تو زندگی آدما دارند نه ابراز احساساتی نه رفلکس عصبی هیچی انگار نه انگار خلاصه اینکه به سیب زمینی گفتند زرشک. به نظر من این آدم ها فقط دوتا حس دارند یکی حس خوردن (همون گرسنگی) یکی هم دستشویی که فکر کنم این مهم ترین حسشون باشه :دی

تنهایی

میدونید چرا این روزها بیشتر آدما دم از تنهایی میزنند در صورتی که دورشون پر آدمه و شلوغه؟ واسه اینکه میخواند دلشون باهمه عالمو آدم باشه ازینجاست که مشکل شروع میشه. نمیگم به هرکس رسیدید دلو بدید دستشو یا علی هر کار خواست با دلتون بکنه ها نه حرف من اینه با شناخت و عقلتون تصمیم بگیرید و یک نفرو واسه همیشه تو دلتون قرار بدید اونوقت دیگه هیچوقت هیچوقت تنها نیستید و احساس تنهایی نمی کنید. میگید نه از همین الان شروع کنید نتیجه شو می بینید

دماغ

بعضیا همچین داخل دستشوییا دماغشونو فین می کنند که همچین فشاری داخل لوله های گاز و آبمون نیست ، شما هم تصور میکنی الانه که کل چشم و مغز و دستگاه گوارش از تو دماغش بزنه بیرون خب برادر من یکم آروم تر اینجا خانواده نشسته با یک بیمار قلبی :دی

سوتون های تخت جمشید

یادش بخیر با یکی از رفیقای اهل قلم (چرت و پرت بیشتر مینوشت :دی) داشتیم بحث می کردیم سر شیراز بحث کشیده شد به تخت جمشید نمیدونم موتورش داغ کرده بود رفیقمون یا یک لحظه مغزش دچار خلآ ذهنی شد گفت سوتون های دسته جمشید!!! دیگه بعدش سوال های من بود که این دست جمشید ستوناش کجاست جنسش از چی چیه!!! :دی

خواب

خواب من رم کرده و از سر من پریده به کجاشو نمیدونم ولی اگر کسی دیدتش خبر بده و مژدگانی دریافت کنه و یک جووونو از بی خوابیو روان پریشی و هزار دردو مرض دیگه نجات بده. خواب که نباشه انگار یک تخته آدم کمه :دی

دهه شصتی (1)

ما دهه شصتیا انقدر صاف و ساده بودیم که با یک پفک یا یک آدامس خروس نشان (قدیمیا یادشونه) گولمون میزدند هر چقدر میخواستند ازمون کار میکشیدند خلاصه الان که بهش فکر میکنم میبینم خداییش بچه های ساده ی اسگلی بودیم که تو دلمون هیچی نبود ولی الان برا بچه ی ماشین لکسوزم بخری آخرش کار خودشو میکنه. والاااااااااا

قوانین

به سلامتی قوانین وبلاگمونم نوشتیمو قرارش دادیم اون کنار آره همون جا :دی امیدوارم وبلاگم هر روز بهتر و بهتر بشه تا شما همیشه مشتری دائمی خودم باشید و با نظراتتون کمکم کنید در حد تیم ملی