جیمیل و گوگل

اگر میدونستم یک خواهش من از مسئولین اینقدر مثمر ثمر واقع میشه زود تر میگفتم اون کابل گوگل و جیمیل رو وصل کنند. یعنی منو اینقدر دوست دارند و من خوبم؟ نکنه من شخص مهمیم شما و خودم خبر نداریم هااااان؟؟؟ فعلا تا کابله دوباره در نیومده هم از گوگل برای اطمینان از وصل بودن اینترنتتون  استفاده کنید هم ایمیلاتونو بخونید که یحتمل دوباره این کابله داره شل میشه 

تنهایی

تنهایی یعنی اینکه ...

تنهایی یعنی اونکه ...

عزیز من تنهایی تعریف نداره وقتی تنهایی که واسه هیچ کس مهم نباشی ، وقتیکه داری دردودل میکنی پژواک صدای خودتو بشنوی نه کس دیگه رو و ... تنهایی رو تعریف نکنیم باور کنیم

نظرات فانتزی

خب دوستان با نظراتشون حسابی حالی دادند بهمونو بعضیاشونم عرض ادبی کردند. خلاصه نظر شخصیتونه و قابل احترام ، اسم وبلاگم طنزهای بی قافیه است یعنی قافیه ای نداره یعنی واسه دل خودم مینویسم پس شاید بی ربط باشه یا به مزه یا ...

در ضمن نظراتی که موج منفی میدند یا میگند جمعش کن بابا منو بیشتر ترغیب میکنند که با قدرت ادامه بدم یعنی کلا آدمیم که کاریو شروع کنم تا آخرش وامیستمو تمومش میکنم. البته از حق نگذریم نظرات بعضیاتونم واقعا عالی بود خیلی کمکم کرد ممنون از همتون

شبکه های اجتماعی

این شبکه های اجتماعی تا اومده مردم کلا کرکره ی مغزو دادند پایین. طرف عکس گذاشته واسه پروفایلش تو خود عکسه هم لینک سایت خارجی موجوده ، حالا خود شخصیم که تو عکسه ضایعه خارجیه طرف اومد زیرش کامنت گذاشته عکس خودتونه؟ اونم اصلا انگار روح این چیزایی وجود نداره با کلی عشوه خرکی میگه بععععععله با همین غلظت. یک لحظه دچار بحران شخصیتی شدم حس این مهمونای خارجیمون بهم دست داد که از خوشی روزگار اومدند ایران و مارو غیر ایرانی خطاب میکنند. خب داداش من چرا با روحیات آدم بازی میکنی چرا باعث میشی یکی مثل من وقتی این صحنه رو میبینه به فکر فرار بی مغز ها بیفتههههههه :دی

هیچ نگوییم

چندی است که چشمانمان به این آمار وبلاگ دوخته شده و هر روز مانند شیر و پنیر بسته بندی شده آب میرود. هی که دلمان گرفت ازین بازار بی رونق وبلاگیمان. مغزمان که دیگر فرمان که هیچ گاز و ترمز هم نمیدهد که بدانیم چه کنیم چهار پنج نفر بیایند و بخوانند و کیفور شوند و اگر حالی باقی ماند نظری بدهند. جوانی کجایی که اگر پیدایت بکنم خشتکت بر سرت می افکنم

صرافی ها

دیشب اخبار رو گوش میدادم گفت به صرافی های غیر قانونی یک مهلت پانزده روزه دادند که مجوز دار و قانونی بشند یا دم و دستگاه و جمع کنند یا خودمون میایم جمع میکنیم (یعنی فر خوردیم در حد تیم ملی با این قاطعیت تام) ولی اونا منظور اصلیشون این بوده یا تا پانزده روز دیگه قانونی بشید یا اگر قانونی نشدید پانزده روز دیگه هم بهتون مهلت میدیم سر جدتون بیایند و مجوز دار بشید اینقدر ما مهلتشو تمدید نکنیم

دهه شصتی (2)

دلمان تنگیده واسه ی یک اسم و فامیل با چاشنی بزن بزن که هر چی اسم چرت و چرت بود مینوشتیمو با هزار  دلیل و قسم و آیه ثابت میکردیم که این چیزی که نوشتیم درسته. یا برای قایم موشک که همیشه تو بازیمون یه اسگل باحالی بود همیشه هرجا میرفتیم اونم میومد پیش ما مخفی میشد یکی نبود بگه خب آیکیو یکم خلاقیت بخرج بده اه. خداییش کلی با خودمون حال میکنم هر چی نباشه ما دهه شصتی هستیم و هرچی نباشه لذتای بچه گیمون همش واقعی بود و قابل لمس نه مثل بچه های الان که همش پای لپ تاپ و تبلت و ... هستند و افتخار میکنند غول مرحله آخرو به سیم سوت ثانیه خشتکشو کشیدند سرش بعد اونوخت (:دی) تو دنیای واقعی تا یک سوسک میبینند تر میزنند به تمبان خودشون. آخه این دردو من به کی بگگگمممممممم

یک چیز کمه؟!!

احساس میکنم یک چیزی تو وبلاگم کمه نمیدونم چیه ولی یک حسی میگه یک موضوع یا یک مطلب یا ... باید توی وبلاگم باشه ولی نیست. به نظر شما اون چی میتونه باشه؟

دنیای مجازی یا حقیقی

خیلی از آدما هستند بیشتر وقتشونو تو دنیای مجازی میگذرونند یکجورایی دنیای حقیقی رو ترک کردند. حال و حوصله ی رابطه ی واقعی رو ندارند ولی تا دلتون بخواد رابطه ی مجازی دارند و رفیق های مجازی. به نظرتون مشکل کجاست؟ دنیای حقیقی یا مجازی یا ما آدما؟؟؟

سخنی با شما

بسی خودمان و افکارمان را جر دادیم و این مطالب زیبا و خنده آور را (زرشک) نوشتیم و بسی رنج بردیم ولی نظرات به قدری کم و در حد هیچ است که گویی ما اینجا داریم آب در آسیاب هونگ میکنیم :دی ما مینویسیم برای دل خود و گاهی برای دل شما عزیزان بیحال که شاید این نیش هایتان باز شده و چهره یتان کمی جذاب شود. آری روحیه ی ما به پتروس فداکار گفتندی زااااااااارت و او نیز حرفی به ما زد در حد بووووووووق که کف کردیم و الان داریم حباب بازی میکنیم